شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
موزیک Ghouse بیس دار خفن مخصوص باشگاه سیستم بازا و طرفدارای آهنگای بیس داردیگر حساب نمیکنم چند روز گذشته. چه فرقی دارد؟ روزها بیشتر از همیشه کش میآیند و عقربههای ساعت قدیمیخانهمان، شبیه آخرین سربازان شکست خورده یک ارتش، پایشان را روی زمین میکشند و راه میروند. احساس میکنم که دیگر صد و چهل و چهار کیلومتر از تو دور نیستم، انگار این فاصله ضربدر دو و یا حتی سه شده! انگار ریاضی هیچوقت دست از سرمان بر نداشته. این قرنطینه هر چه را که درست کند، کاری برای این همه دلتنگی نمیکند. حالا که دارم برایت مینویسم، روی پله دوم حیاط خانه نشسته ام و باد میپیچد توی شاخ و برگهای درختِ بی قرار زیتون روبرویم؛ آرام نمیگیرد و من چقدر حالش را میفهمم. صدای دلتنگی درخت انجیر همسایهمان را میشنوم. این قرنطینه هم از من، و هم از همه عاشقهای مهجور ماندهِ دنیا، درختهای بیدِ دلتنگی ساخته که پای رفتن ندارند. آخ اگر بدانی چقدر دلم میخواست پرندهی کوچکی باشم و تمام آسمان را تا تو پرواز کنم و کنار پنجره اتاقت بنشینم و فقط نگاهت کنم. آخ اگر بدانی دلتنگی ام خط سفید ممتدی در آسمان آبی این روزها شده و تا تو ادامه دارد. و من دیگر دلتنگیهایم را اشک نمیریزم، دلتنگی ام میشود لاک قرمز روی ناخنهایم؛ میشود پانزده هزار قدم. و تو خوب میدانی که من اندازه هزار غروب بیروت دلم برایت تنگ است و من خوب میدانم که تو دلتنگیهایت را پُک میزنی و من آنقدر دورم که دیگر زورِ اشک هایم به سیگارهایت نمیرسد و خاموششان نمیکند.
قیمت روز گوشی موبایل در ۱۵ اردیبهشت 1399شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
بهترین مارک رژ لب بر اساس نوع و رنگ پوست شماچایی شیرین میخوام و پنیر یا مربا و کره و برنامه ۹ صبح خاله شادونه.
بستنی توپی میخوام.
دلم اون برنامه خرسای مهربون رو میخواد که روی شکم هر کدومشون یه شکلی بود. دلم کارتون اون دختر توت فرنگی رو میخواد. دلم رد پای آبی توی شبکه دو رو میخواد که یه آقاهه با لباس سبز راه راه، که سگ آبی کنارش بود و هی میپرسید که سگ آبی کجااااست بچهها؟ دوست دارم بگردم دنبال سگ آبی. دوست دارم دغدغه ام گم شدن رد پای آبی باشه. نه گم شدن خودم و زندگی و آدما.
دلم اون ساندیسای مسخره بی مزه رو میخواد که من همون موقع هم عاشق سیب موزش بودم. دلم کیف چرخ دار باربی میخواد. دلم میخواد بشینم شونصد بار سیندرلا ببینم. چهارصد بار سفیدبرفی. هزار بار زندگی امپراطوزی کوزکو. بی نهایت بار شرک ببینم. دلم میخواد دغدغه ام پلی نشدن سی دی کارتون مورد علاقه ام باشه. دلمهایدی میخواد. دلم میخواد با متکاها برای خودم خونه درست کنم و فکر کنم دنیا همینقدر کوچیکه. دلم یخمک نارنجی و صورتی و زرشکی میخواد. دلم میخواد اون کارتون دوازده شاهزاده رقصان رو ببینم و تا روزها بعد فکر کنم منم یکی از اونام و برقصم. دلم میخواد هنوز توی جی تیای زندگی کنم. توی سیمز آدم بسازم و توی تیکن دکمههای دسته آتاری رو الکی فشار بدم. دلم میخواد راپونزل و قلم جادویی ببینم با دوبله فارسی. دلم ذوق میخواد. یه ذوق واقعی. در حد ذوقای شب قبل مسافرت. دلم میخواد ترسهام در حد آهنگ خونه مادربزرگه و پخش نشدن فیلم مسافران و ساختمان پزشکان و ... باشه. دلم یه حیاط پر برف میخواد. دلم میخواد باز بخونم باز باران با ترانه. با گوهرهای فراوان. دلم میخواد روزایی باشه که صد بار در طول اون روز بشنوم: گلوری انترتینمنت تقدیم میکند، سرپرست گویندگان: مهرداد رئیسی...
مرد-(حرفهایش تمام شده. مضطرب ایستاده. کتش را روی دستهایش جابجا میکند.)
بهترین مارک رژ لب بر اساس نوع و رنگ پوست شماباید همان روز که بعدِ دانشگاه توی پارک روی چمنها دراز کشیده بودیم و آسمان آبیِ یکدست بود و من با دستم اَبر میکشیدم و تو خندیدی و پرسیدی«اگه گفتی اینی که میکشم چیه؟» میفهمیدم تو فکر پروازی و من فکرم پرواز است؛ پرواز کنار تو. باید روزِ قبل رفتنت، از دستهای مضطرب قفل شده ات روی میز آن کافه لعنتی، میفهمیدم که دیگر سهم من نیستی. حالا دیگر خوب میدانم غمگینترین نقطه جهانِ کوچک من کجاست؛ فرودگاه امام خمینی، وقتی که پرواز تو را اعلام کردند و من جایی دورتر از گیت، دورتر از تمام آنهایی که بدرقهات میکنند، جایی دورتر از دنیایت و ذهنت ایستادهام و آن شعرِ سعدی را زندگی میکنم که میگوید: "من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او". طاقت ندارم ببینم دور میشوی و گم میشوی توی جمعیت، دلم میخواهد اخرین تصویری که ازت میماند، نزدیکتر باشد. کیفام را روی شانهام جابجا میکنم و زودتر از تو میروم. حالا که توی ماشین نشستهام، هنوز گریه نکردهام، هنوز قوی ماندهام. فکر میکردم رانندگی که کنم بهتر میشوم. نشدم. فکر میکردم تو را در جیغهایم توی تونل گم میکنم. گم نکردم. فکر کردم تو را شبیه نور لامپهای وسط اتوبان توی تاریکی شب پشت سر میگذارم. نگذاشتم. فکر کردم آفتاب که بزند، شبیه شب قبل، حل میشوی در طلوع. نشدی. و حالا که پشت میز ناهارخوری آشپزخانهام نشسته ام، میشکنم و فکر میکنم که با اشکهایم سُر میخوری روی گونههایم و میروی. نرفتی. در من هنوز، بعد از این همه سال، هیچ هواپیمایی نپریده که دورت کند.
خرید گوسفند زنده به صورت آنلایننوشته ۳۰۳ام وبلاگ. کمتر از ۲۴ ساعت مانده به سال ۱۳۹۹.
خرید گوسفند زنده به صورت آنلاینشما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
خرید گوسفند زنده به صورت آنلاینهرس میخوانم. عاشق روزمرگی ام. عاشق هیچ گرهای در داستان نبودن. نمیدانم هرس روزمرگی حساب میشود یا نه. ولی داستانش توی خرمشهر و هور و آبادان است. رسول را صدا میزنند ابوشروان. کسی به اسم پسر زنده اش صدایش نمیزند. دنبال زنش نوال است. زنی که جلوی چشمش، پسرش توی حمله به خرمشهر غرق خون شده بود. نوالی که میگوید هیچ مردی توی خیابانها دیگر نمیبینم. داشتم میگفتم. عاشق روزمرگی ام. روزمرگیهای زویا پیرزاد توی کتاب چراغها را من خاموش میکنم. انقدر نامش را گفته ام که با دیدن اسم کتابش، همه یاد من میافتند. چراغها را سه بار خوانده ام. عصرهایی که توی آشپزخانه عصرانه میخورم، خودم را کلاریس، مادر دو دختر ابتدایی و یک پسر میبینم. دوست دارم لبه پنجره آشپزخانه را گلدان بذارم. دوست دارم روزی ملخها حمله کنند. دوست دارم همسایهای داشته باشم که دوستش نداشته باشم ولی با دیدنش یک طوری شوم. داستان کلاریس هم توی آبادان است. داستانهای با فضای آبادان را دوست دارم. اسم دخترهای نوال هنور توی ذهنم است. امل و انیس. نوال مادر نخلها شده. تا جایی که من خوانده ام دیگر برای بچههایش مادری نمیکند. بر میگردم به چراغها. هر وقت که به دستهایم نگاه میکنم یاد آن جمله اش میافتم که نوشته بود آدمهای حساس انگشتهای باریک و ظریفی دارند. حساس بودم؟ نمیدانم. این روزها هیچ چیز نمیدانم و فکر کنم پانزده روز شده که خانه مانده ام و نمیدانم دنیای بیرون چگونه میگذرد. دوست دارم توی زنانگی داستانهای زویا زندگی کنم. دوست دارم نوال باشم و مادر نخلهای هور. نمیدانم چه مینویسم. میل عجیبی به نوشتن در وجودم است که مرا سوق میدهد که بنویسم ولی ذهنم خالی از کلمات و زندگی است. هیچ اتفاق خاصی نمیافتد یا بهتر بگویم، نمیبینم که درباره اش بنویسم. توی همین داستانها زندگی میکنم. از این کتاب به آن کتاب. از این شاخه به آن شاخه. شبیه زندگی ام. شبیه زندگی این روزهایم...
غربال دولک و هفت سنگ به خشکی امدن قنات محله جیمیخواهم از دوری بگویم برایت.
اکسل پیشرفته آنالیز کارکرد پرسنل .تعداد صفحات : 1